شماره ٢٢: بى آب نگردد گهر حسن ز ديدن

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش نهم

افزودن به مورد علاقه ها
بى آب نگردد گهر حسن ز ديدن
باريک نگردد لب ساغر ز مکيدن
تا در دل صياد، تمناى شکارست
از خاطر آهو نجهد فکر رميدن
چون تير گذشت از نظر آن سرو خرامان
آيين خدنگ است به دنبال نديدن
آگاهى ما در گرو بى خبرى نيست
خواب از سر ما مى پرد از چشم پريدن
طول سفر عشق ز دل واپسى ماست
کوته شود اين راه ز دنبال نديدن
از وصل تسلى نشدن لازم عشق است
آرام نگيرد دل دريا ز تپيدن
فرياد که چون شمع درين محفل افسوس
عمرم به سر آمد به سرانگشت گزيدن
ارباب دل از تيغ اجل رنگ نبازند
بر خويش نلرزد گل اين باغ ز چيدن
چون زهر چرا سبز نگردد سخن من؟
گوشم دهن مار شد از تلخ شنيدن
صائب چو سخن سر کند از مولوى روم
شيران بنيارند در آن دشت چريدن



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید