شماره ٢١: گر محو ز خاطر شود انديشه مردن

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش نهم

افزودن به مورد علاقه ها
گر محو ز خاطر شود انديشه مردن
ممکن بود از دل غم صدساله ستردن
هر مايده از خوردن بسيار شود کم
جز مايده غم که شود بيش ز خوردن
ابرام محال است به امساک برآيد
نتوان عرق از سنگ گرفتن به فشردن
در عالم انصاف ز مردان حسابى است
آن را که به انگشت توان عيب شمردن!
پر گوهر شهوار کند درج دهن را
دندان تأسف به لب خويش فشردن
در قبض ز بسط است فزون بهره سالک
گرديد گهر قطره باران ز فسردن
خالى به کشيدن نشد از آه، دل من
از آينه جوهر نشود کم به ستردن
اول ثمر پيشرسش عمر دوباره است
دم را چو دم صبح به خورشيد سپردن
از دست نوازش تپش دل نشود کم
ساکن نشود زلزله از پاى فشردن
صائب به زور و سيم تسلى نشود حرص
آتش چه خيال است شود سير ز خوردن؟



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید