شماره ٦٤٢: زرخسار تو رنگ از گلشن ايجاد مى خيزد

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش چهارم

افزودن به مورد علاقه ها
زرخسار تو رنگ از گلشن ايجاد مى خيزد
زرفتار تو از آب روان فرياد مى خيزد
به هر گلشن که با آن قد رعنا جلوه گر گردى
به تعظيم تو سرو از جاى خود آزاد مى خيزد
ز آب آيينه روشن پذيرد زنگ و شيرين را
زدل زنگار از تردستى فرهاد مى خيزد
کجا خون مى تواند شست رنگ از غنچه پيکان؟
به مى کى گرد کلفت از دل تا شاد مى خيزد؟
اگر چون کاسه خالى نيستند از مغز اين سرها
چرا انگشت بر هر لب زنى فرياد مى خيزد؟
کند از علم رسمى پاک، دل را ساده لوحيها
به صيقل جوهر از آيينه فولاد مى خيزد
چرا صائب به هم دارند غيرت کشتگان او؟
رقم يکدست اگر از خامه فولاد مى خيزد



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید