شماره ٤٩٤: خردکى رخت بتواند زموج مى برون آرد؟

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش چهارم

افزودن به مورد علاقه ها
خردکى رخت بتواند زموج مى برون آرد؟
سر از بحرى به اين شورش حبابى کى برون آرد؟
زفيض عشق چون مجنون کمند جذبه اى دارم
که ليلى را تواند موکشان از حى برون آرد
شهيد زخم دندان ندامت باد انگشتش
اگر خواهد مسيح از ناخن ما نى برون آرد
به تاک خشک اگر افتد خمارآلود چشم او
ز زير بال هر برگى بط پر مى برون آرد
زدشت عشق کز گرمى گدازد مغز آتش را
به خاکستر نشيند هر که خواهد نى برون آرد
عبث باد مراد افتاده در پى زورق ما را
زطوفان کشتى ما را نفس تا کى برون آرد
شود از عشق رسوايى طلب معشوق بى پرده
شکر را جذبه طوطى زبند نى برون آرد
دل صائب اگر چون خضر آب زندگى نو شد
سرى از کوچه باريک زلفش کى برون آرد؟



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید