شماره ٤٧٩: شود خرج زمين هر سر که سودايى نمى گردد

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش چهارم

افزودن به مورد علاقه ها
شود خرج زمين هر سر که سودايى نمى گردد
نشيند در گل آن کشتى که دريايى نمى گردد
فروغ شمع را فانوس نتواند نهان کردن
نظر بستن حجاب نور بينايى نمى گردد
رعونت مانع است از بردبارى سربلندان را
به گردبار سرو از راه رعنايى نمى گردد
الف با هر چه پيوندد علم باشد به تنهايى
دو تا سر رشته وحدت زيکتايى نمى گردد
زخون خوردن ندارد غمزه خونخوار او سيرى
خمارآلود سير از باده پيمايى نمى گردد
زکثرت نيست بر خاطر غبارى چشم حيران را
که خلق آيينه را تنگ از تماشايى نمى گردد
خطرزه از کمان سخت بيش از سست مى دارد
دو بالا رشته عمر از توانايى نمى گردد
گل بى خار گردد بستر آن راهرو صائب
که بار خاطر خار از سبکپايى نمى گردد



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید