شماره ٤٥٠: گرانى مى کند بر تن چو سربى جوش مى گردد

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش چهارم

افزودن به مورد علاقه ها
گرانى مى کند بر تن چو سربى جوش مى گردد
سبو چون خالى از مى گشت بار دوش مى گردد
زنور عاريت بگذر که شمع ماه تابان را
اگر صدبار روشن مى کنى خاموش مى گردد
در آن محفل گل از کيفيت مى مى توان چيدن
که ساقى پيشتر از ديگران مدهوش مى گردد
خطر بسيار دارد در کمين هموارى دشمن
زسگ غافل مشو زنهار چون خاموش مى گردد
در آن گلشن که مى در جام ريزد مست ناز من
فغان بلبلان گلبانگ نوشانوش مى گردد
ندارد خاکسارى با بزرگى جنگ در مشرب
که در کوى مغان گردون سبو بر دوش مى گردد
زخجلت طوق قمرى دام زير خاک خواهد شد
اگر سرو چمن با قامتش همدوش مى گردد
نه بيدردى است گر اشکم به چشم تر نمى آيد
چو آتش تند افتد، آب صرف جوش مى گردد
قناعت کن، کز اين گلشن به بويى هر که قانع شد
چو زنبور عسل کاشانه اش پرنوش مى گردد
از ان ماه از تمامى مى گذارد روى در نقصان
که دايم خرمن او صرف يک آغوش مى گردد
مرا باغ و بهارى نيست غير از بوى درويشى
دل بيمار من از کاهگل بيهوش مى گردد
مشو با پردلى ايمن زخصم ناتوان صائب
که از اندک نسيمى بحر جوشن پوش مى گردد



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید