شماره ٤٣٨: زخشکى در دهانم آب گردآلود مى گردد

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش چهارم

افزودن به مورد علاقه ها
زخشکى در دهانم آب گردآلود مى گردد
درين ساغر شراب ناب گردآلود مى گردد
بر آرم چون سر از خجلت ميان خانه پردازان؟
که از ويرانه ام سيلاب گردآلود مى گردد
ندارد خاطر آزاده تاب خشکى منت
دلا ز خونگرمى احباب گردآلود مى گردد
زنقش علم رسمى ساده کن آيينه دل را
که از موج و حباب اين آب گردآلود مى گردد
زنقش علم رسمى ساده کن آيينه دل را
که از موج و حباب اين آب گردآلود مى گردد
ندارد صحبت اشراق نورى در زمان ما
کتان از پرتو مهتاب گردآلود مى گردد
زدين ناقص من سبحه چون زنار مى پيچد
ز زهد خشک من محراب گردآلود مى گردد
اگر گرد يتيمى گوهرم از دامن افشاند
سراسر بحر چون سيلاب گرد آلود مى گردد
زغم چون سينه پررخنه را مانع توانم شد؟
که اين منزل زچندين باب گردآلود مى گردد
غبار فتنه خط گر چنين برخيزد از رويش
دل خورشيد عالمتاب گردآلود مى گردد
زخورد و خواب بگذر گر سخن را پاک مى خواهى
که اين گوهر زخورد و خواب گردآلود مى گردد
غبار کينه در دل جا نگيرد بيقراران را
زبيتابى کجا سيماب گردآلود مى گردد؟
زبس با خاکسارى خون من زد جوش يکرنگى
زقتلم خنجر قصاب گردآلود مى گردد
عرق بارست بر رخسار شرم آلود او صائب
زشبنم اين گل سيراب گردآلود مى گردد



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید