شماره ٣٩١: نه از روى بصيرت سايه بال هما افتد

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش چهارم

افزودن به مورد علاقه ها
نه از روى بصيرت سايه بال هما افتد
سيه مست است دولت، تا کجا خيزد کجا افتد
يد بيضاست باد صبح را در غنچه وا کردن
نماند در گره کارى که با دست دعا افتد
زخارستان دنيا دامن خود جمع چون سازد؟
تن زارى که در ششدر زنقش بوريا افتد
مگس را شوق شکر مى شود از زهر چشم افزون
زراندن خيره تر گردد گدا چون بى حيا افتد
نمى باشد فراغ بال جز در ساده لوحيها
که مرغ دوربين از سايه خود در بلا افتد
چه خونها مى کند در دل نگه را روى گلرنگش
چرا با آشنايان کس چنين ناآشنا افتد؟
سيه گرديد عالم در نظر يعقوب را صائب
مبادا از عزيزان هيچ کس يارب جدا افتد



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید