شماره ٣٢٦: نفس سرکش بى رياضت رهنما کى مى شود؟

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش چهارم

افزودن به مورد علاقه ها
نفس سرکش بى رياضت رهنما کى مى شود؟
اژدها فرعون را در کف عصا کى مى شود؟
فقر هيهات است گردد جمع با تن پرورى
تا پر از شکر بود نى بوريا کى مى شود؟
نفس چون مطلق عنان شد قابل اصلاح نيست
سگ چو شد ديوانه ديگر آشنا کى مى شود؟
از تهيدستى شکايت مى کند بيجا حباب
وصل گوهر جمع با کسب هوا کى مى شود؟
در نيام کج نسازد تيغ قد خويش راست
سرفرازى جمع با پشت دو تا کى مى شود؟
نيست سيرى آتش سوزنده را از خار و خس
حرص را از سيم و زر کم اشتها کى مى شود؟
جوشن داودى اينجا شاهراه ناوک است
سخت جانى مانع تير قضا کى مى شود؟
مى برد ياد وطن را عزت غربت ز دل
آب چون واصل به گوهر شد جدا کى مى شود؟
ابر را دريا به روى تلخ از سروا نکرد
چين ابرو مانع حرص گداکى مى شود؟
با زمين گيران غفلت گفتگو بى حاصل است
اين ره خوابيده بيدار از دراکى مى شود؟
يک صدف مى باشد از چندين صدف صاحب گهر
هر که را دستى است، از اهل دعا کى مى شود؟
از نصيحت مست را هشيار کردن مشکل است
شور دريا کم به سعى ناخدا کى مى شود؟
نعل دولت از سبکسيرى است در آتش مدام
دل خنک از سايه بال هماکى مى شود؟
حسن آب زندگى از موج مى گردد زياد
لعل جان بخش تو از خط بى صفا کى مى شود؟
نيست صائب هر که را از شوق در سر آتشى
خار صحرا، خواب مخمل زيرپا کى مى شود؟



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید