شماره ٣٢٥: بى کمندانداز چين آن زلف مشکين مى شود

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش چهارم

افزودن به مورد علاقه ها
بى کمندانداز چين آن زلف مشکين مى شود
اين کمند ازشوخ چشمى خود بخود چين مى شود
مى کند بيدار حسنش آرزوى خفته را
بلبل از شوخى درين گلزار گلچين مى شود
خامه مو اينقدرها هم رسا مى بوده است؟
پشت پا از سنبل زلفش نگارين مى شود؟
بيستون بر کوهکن خواب فراغت تلخ کرد
زود مى چسبد به دل کارى که شيرين مى شود
در دل روشن بود تائثير ديگر حرف را
چهره نازک به يک پيمانه رنگين مى شود
هرزه گويان بر سر خود، خود بلا مى آورند
خنده کبکان دليل راه شاهين مى شود
خرمن گل را به يک آغوش ديدن مشکل است
خانه شهرى خراب از خانه زين مى شود
لاله زار حسن را مى شبنم بيگانه است
سيب غبغب از سهيل شرم رنگين مى شود
با خدا بگذار کار دل که اين آيينه را
هر که پردازد به زور دست، خودبين مى شود
کلک صائب گر چنين خواهد سخن پرداز شد
هر که را باشد نفس، در کار تحسين مى شود



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید