شماره ٢٦٢: در جهان بى نياز خاک سيم و زر شود

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش چهارم

افزودن به مورد علاقه ها
در جهان بى نياز خاک سيم و زر شود
آبرو را چون کنى گردآورى گوهر شود
جان روشن از گداز جسم مى بالد به خود
مى زند ناخن به دلها ماه چون لاغر شود
شکر مى سازد شکايت را دل خرسند ما
سبزه زنگار در شمشير ما جوهر شود
حسن ليلى در بيابان گر چنين شور افکند
دامن صحرا به مجنون دامن محشر شود
خط آزادى است سرو و بيد را بى حاصلى
سنگ مى بارد به هر نخلى که بارآور شود
تا چه گلها بشکفد از خار در پيراهنش
دردمندى را که گل در پيرهن اخگر شود
بلبل ما در حريم بيضه سير آهنگ بود
عشق در گهواره چون عيسى سخن گستر شود
بى وجودى آدمى را مى کند صاحب وجود
فرد هستى از خط باطل نکو محضر شود
چون هوا مغلوب شد تخت سليمان مى شود
بادبان چون غوطه در دريا زند لشگر شود
منتهاى نااميدى اول اميدهاست
دست و پا از کار چون افتاد بال و پر شود
از دهان پاک مى گردد سخن کامل عيار
قطره چون افتاد در دست صدف گوهر شود
نيست اهل حال را صائب زبان قيل و قال
بر نمى آيد نفس از نى چو پرشکر شود



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید