شماره ٨٥: از لبش آنها که خود را در شراب افکنده اند

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش چهارم

افزودن به مورد علاقه ها
از لبش آنها که خود را در شراب افکنده اند
خويش را از آب حيوان در سراب افکنده اند
تا گل رخسار شبنم خيز او را ديده اند
عندليبان مهر گل را بر گلاب افکنده اند
سر به معشوق حقيقى مى کشد عشق مجاز
زين سرپل تشنگان خود را در آب افکنده اند
خاکسارانى که راه عشق را طى کرده اند
آسمانها را مکرر در رکاب افکنده اند
قطره هايى کز سرانجام فسردن آگهند
از صدف خود را در آغوش سحاب افکنده اند
جز ره باريک دل در دامن دشت وجود
تا نظر جولان کند دام سراب افکنده اند
هوشياران مى رمند از چشم شير حادثات
ميکشان صدره بر اين آتش کباب افکنده اند
ساده لوحانى که دل بر قصر دولت بسته اند
دست خود چون موج بر دوش حباب افکنده اند
چون نخيزد شور محشر صائب از گفتارشان؟
اهل معنى کم نمک در چشم خواب افکنده اند؟



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید