شماره ٦٣: مال رفت از دست و چشم خواجه در دنبال ماند

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش چهارم

افزودن به مورد علاقه ها
مال رفت از دست و چشم خواجه در دنبال ماند
از دو صد خرمن، تهى چشمى به اين غربال ماند
از حريصان نيست چيزى در جهان جز آه سرد
يادگار از عنکبوتان رشته آمال ماند
رشته طول امل کرده است مردم را مهار
خضر شد، زين کاروان هر کس که در دنبال ماند
از جوانى نيست غير از داغ حسرت در دلم
نقش پايى چند از آن طاوس زرين بال ماند
گوهر دندان زپيرى ريخت چون شبنم به خاک
عقده ها در رشته عمر از شمار سال ماند
آب شد دل ز انتظار و چهره مطلب نديد
در دل آيينه ما حسرت تمثال ماند
بيضه دل را برون آورد عشق از دست جان
اين هما را مشت خاشاکى به زير بال ماند
نيست غير از گرد کلفت حاصل ملک جهان
صرف در تسخير دل کن آنچه از اقبال ماند
حرص را از ريزش دندان غم روزى فزود
زنگ ازين نقد روان در کيسه آمال ماند
شوق ليلى برد ما را صائب از عالم برون
حسرت ديوانه ما در دل اطفال ماند



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید