شماره ٨: من کيم تا يار بى پروا به فريادم رسد؟

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش چهارم

افزودن به مورد علاقه ها
من کيم تا يار بى پروا به فريادم رسد؟
آه صبح و گريه شبها به فريادم رسد
دامن صحرا نبرد از چهره ام گرد ملال
مى روم چون سيل تا دريا به فريادم رسد
از سواد شهر خاکسترنشين شد اخگرم
کو جنون تا دامن صحرا به فريادم رسد
کوه غم شد آب از فرياد عالمسوز من
کيست ديگر در دل شبها به فريادم رسد؟
جوش گل را گوش عاشق نغمه من مانده کرد
ناله بلبل کجا تنها به فريادم رسد
مى روم از خويش بيرون پايکوبان چون سپند
تا کجا آن آتشين سيما به فريادم رسد
مى توانم روز محشر شد شفيع عالمى
ناله امروز اگر فردا به فريادم رسد
در بيابانى که از گم کرده راهان است خضر
چشم آن دارم که نقش پا به فريادم رسد
تيزتر شد آتشم از نغمه خشک رباب
تن زنم تا قلقل مينا به فريادم رسد
شعله آواز، صائب برق زنگار دل است
مطربى کو تا درين سودا به فريادم رسد؟



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید