غزل شماره ۸۰۲

غزلستان :: عطار نیشابوری :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
اى يک کرشمه تو غارتگر جهانى
دشنام تو خريده ارزان خران به جانى
آشفته رخ تو هرجا که ماهرويى
دلداه لب تو هر جا که دلستانى
گر از دهان تنگت بوسى به من فرستى
جان هاى تنگ بسته برهم نهم جهانى
تو خود دهان ندارى چون بوسه خواهم از تو
هرگز برون نگنجد بوس از چنين دهانى
چون تو ميان ندارى من با کنار رفتم
چون دست درکش آرد کس با چنان ميانى
تو يوسفى و هر دم زلف تو از نسيمى
کرده روان به کنعان از مشک کاروانى
ديرى است تا دل من از درد توست سوزان
آخر دلت نسوزد بر درد من زمانى
گفتى بخواه چيزى کان سودمندت آيد
کز سود کردن تو نبود مرا زيانى
وقت بهار خواهم در نور شمع رويت
من کرده در رخ تو هر لحظه گلفشانى
عطار اگرت بيند يک شب چنان که گفتم
صد جان تازه يابد آنگاه هر زمانى



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید