غزل شماره ۷۴۰

غزلستان :: عطار نیشابوری :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
ماه را در مشک پنهان کرده اى
مشک را بر مه پريشان کرده اى
چشم عقل دوربين را روز و شب
بر جمال خويش حيران کرده اى
از شکنج زلف رستم افکنت
هر زمان صد گونه دستان کرده اى
دام مشکين است زلف عنبرينت
دام مشکين عنبر افشان کرده اى
من دل و جان خوانمت از جان و دل
تو چنين قصد دل و جان کرده اى
يوسف عهدى کزان چاه چو سيم
پوست بر من همچو زندان کرده اى
گفتمت بردى به بازى دل ز من
اين خصومت باز بازان کرده اى
چشم تو مى گويد از تو خامشى
کين چنين بازى فراوان کرده اى
در صفات حسن خود عطار را
تا که جان دارد ثناخوان کرده اى



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید