غزل شماره ۷۳۴

غزلستان :: عطار نیشابوری :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
چون کشته شدم هزار باره
بر من به چه مى کشى کناره
از کشتن کشته اى چه خيزد
کشته که کشد هزار باره
حاجت نبود به تيغ کشتن
در پيش رخ تو ماه پاره
خود خلق دو کون کشته گردند
هر گه که شوى تو آشکاره
زيرا که ز تيغ غمزه تو
خونى گردد چو لعل خاره
گر بر گيرى نقاب از روى
مه شق شود آفتاب پاره
ذرات دو کون ديده گردند
وايند چو ذره در نظاره
از پرتو رويت آخرالامر
هر ذره شود چو صد ستاره
از پرده چو آفتاب رويت
بر مرکب حسن شد سواره
خورشيد که شاه پيشگاه است
شد پيش رخ تو پيشکاره
چون شير عنايتت درآيد
هر ذره شوند شيرخواره
طفلان زمانه خرف را
لطف تو بس است گاهواره
کاجزاى دو کون را تمام است
لطف تو چو بحر بى کناره
بيچاره خود فريد را خوان
زيرا که ندارد از تو چاره



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید