غزل شماره ۷۲۲

غزلستان :: عطار نیشابوری :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
اى هر دهان ز ياد لبت پر عسل شده
در هر زبان خوشى لب تو مثل شده
آوازه وصال تو کوس ابد زده
مشاطه جمال تو لطف ازل شده
از نيم ذره پرتو خورشيد روى تو
ارواح حال کرده و اجسام حل شده
جان ها ز راه حلق برافکنده خويشتن
در حلقه هاى زلف تو صاحب محل شده
ترک رخت که هندوک اوست آفتاب
آورده خط به خون من و در عمل شده
بر توچون من به دل نگريدم روا مدار
آبى که مى خورم ز تو با خون بدل شده
اى از کمال روى تو نقصان گرفته کفر
وز کافرى زلف تو در دين خلل شده
چون ديده ام نزول تو در خون جان خويش
در خون جان خويشتنم زين قبل شده
در وصف تو فريد که از چاکران توست
سلطان عالم است بدين يک غزل شده



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید