غزل شماره ۷۰۸

غزلستان :: عطار نیشابوری :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
اى آتش سوداى تو دود از جهان انگيخته
صد سيل خونين عشق تو از چشم جان انگيخته
اى کار دل ناساخته ناگاه بر دل تاخته
برقع ز روى انداخته وز دل فغان انگيخته
تو همچو مست سرکشى افکنده در جان مفرشى
سلطان عشقت آتشى اندر جهان انگيخته
گه دام زلف انداخته گه تيغ مژگان آخته
صد حيله زين بر ساخته صد فتنه زان انگيخته
انديشه تو هر نفس بگرفته دل را پيش و پس
بس مرغ جان را زين هوس از آشيان انگيخته
عطار اندر ذکر خود وز نکته هاى بکر خود
گرد سمند فکر خود، از آسمان انگيخته



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید