غزل شماره ۷۰۱

غزلستان :: عطار نیشابوری :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
ذره اى ناديده گنج روى تو
ره بزد بر ما طلسم موى تو
گشت رويم چون نگارستان ز اشک
اى نگارستان جانم روى تو
هست خورشيد رخت زير نقاب
جمله ذرات چشماروى تو
در درون چون نافه آهوى حسن
خون جان ها مشک شد بر بوى تو
شير گردون جامه مى پوشد کبود
از سواد چشم چون آهوى تو
آسمان را چون زمين در حقه کرد
آرزوى حقه لؤلؤى تو
هندويم هندوى زلفت را به جان
گر توان شد هندوى هندوى تو
چون ز چشمت تيرباران در رسيد
طاق افتاديم از ابروى تو
نى که بنموديم صد سحر حلال
در صفات نرگس جادوى تو
خاک خواهم گشت تا بادى مرا
بو که برساند به خاک کوى تو
نى ز چون من خاک گردى از درت
گر مرا بادى رساند سوى تو
چون کند از توکسى پهلو تهى
چون همى هستند در پهلوى تو
از کمان عشق بگريز اى فريد
کين کمانى نيست بر بازوى تو



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید