غزل شماره ۶۸۸

غزلستان :: عطار نیشابوری :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
اى غنچه غلام خنده تو
سرو آزاد بنده تو
افتاد سر هزار سرکش
از طره سر فکنده تو
گلهاى بهار نيم مرده
از نرگس نيم زنده تو
خورشيد گرفته لوح از سر
بر سر چو قلم دونده تو
من کشته و غم کشنده من
تو دلکش و دل کشنده تو
زان است شفق که طوطى چرخ
در خون گردد ز خنده تو
چون سايه در آفتاب نرسد
کى در تو رسد رونده تو
عطار به هر پرى که پرد
دانى که بود پرنده تو



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید