غزل شماره ۶۵۸

غزلستان :: عطار نیشابوری :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
زلف به انگشت پريشان مکن
روى بدان خوبى پنهان مکن
طره مشکين سيه رنگ را
سايه خورشيد درافشان مکن
از سر بيداد سر سروران
در سر آن سرو خرامان مکن
عاشق دل سوخته را دست گير
جان و دلم بى سر و سامان مکن
چون بر ما آمده اى يک زمان
حال دل خسته پريشان مکن
در بر ما يک نفس آرام گير
از بر ما قصد شبستان مکن
بى رخ خود عالم همچون بهشت
بر من دل سوخته زندان مکن
بر تو چو عطار جفايى نکرد
آنچه ز تو آن نسزد آن مکن



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید