غزل شماره ۵۵۷

غزلستان :: عطار نیشابوری :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
از عشق در اندرون جانم
دردى است که مرهمى ندانم
بى روى کسى که کس نديد است
خونابه گرفت ديدگانم
از بس که نشان از بجستم
نه نام بماند و نه نشانم
گويند که صبر کن وليکن
چون صبر نماند چون توانم
جانا چو تو از جهان برونى
جان گير و برون بر از جهانم
زين مظلم جاى خانه ديو
برسان به بقاى جاودانم
بى تو نفسى به هر دو عالم
زنده بنمانم ار بمانم
تا عشق تو در نوشت لوحم
مانند قلم به سر دوانم
عطار به صبر تن فرو ده
تا علم يقين شود عيانم



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید