غزل شماره ۴۶۷

غزلستان :: عطار نیشابوری :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
از مى عشق تو مست افتاده ام
بر درت چون خاک پست افتاده ام
مستيم را نيست هشيارى پديد
کز نخستين روز مست افتاده ام
در خرابات خراب عاشقى
عاشق و دردى پرست افتاده ام
توبه من چون بود هرگز درست
کز ملامت در شکست افتاده ام
نيستى من ز هستى من است
نيستم زيرا که هست افتاده ام
مى تپم چون ماهيى دانى چرا
زانکه از دريا به شست افتاده ام
بى خودم کن ساقيا بگشاى دست
زانکه در خود پاى بست افتاده ام
دست دور از روى چون ماهت که من
دورم از رويت ز دست افتاده ام
اين زمان عطار و يک نصفى شراب
کز زمان در نصف شست افتاده ام



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید