غزل شماره ۳۶۵

غزلستان :: عطار نیشابوری :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
گر رخ او ذره اى جمال نمايد
طلعت خورشيد را زوال نمايد
ور ز رخش لحظه اى نقاب برافتد
هر دو جهان بازى خيال نمايد
ذره سرگشته در برابر خورشيد
نيست عجب گر ضعيف حال نمايد
مرد مسلمان اگر ز زلف سياهش
کفر نيارد مرا محال نمايد
هر که به عشقش فروخت عقل به نقصان
جمله نقصان او کمال نمايد
دوش غمش خون من بريخت و مرا گفت
خون توام چشمه زلال نمايد
عشق حرامت بود اگر تو ندانى
کين همه خون ها مرا حلال نمايد
در دهن مار نفس در بن چاه است
هر که درين راه جاه و مال نمايد
گر تو درين راه خاک راه نگردى
خاک تو را زود گوشمال نمايد
چند چو طاوس در مقابل خورشيد
مرغ وجود تو پر و بال نمايد
درنگر اى خودنماى تا سر مويى
هر دو جهان پيش آن جمال نمايد
هر که درين ديرخانه دردکش افتاد
کور شود از دو کون و لال نمايد
دير که دولت سراى عالم عشق است
دردکشى در هزار سال نمايد
مثل و مثالم طلب مکن تو درين دير
کاينه عطار را مثال نمايد



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید