غزل شماره ۳۵۵

غزلستان :: عطار نیشابوری :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
يک ذره نور رويت گر ز آسمان برآيد
افلاک درهم افتد خورشيد بر سرآيد
آخر چه طاقت آرد اندر دو کون هرگز
تا با فروغ رويت اندر برابر آيد
يارب چه آفتابى کانجا که پرتو توست
هم و هم تيره گردد هم فهم ابتر آيد
چه جاى وهم و فهم است کاندر حوالى تو
نه روح لايق افتد نه عقل در خور آيد
هر کو ز ناتمامى از تو وصال جويد
در عشق تو بسوزد از جان و دل برآيد
ور از عنايت تو جان را رسد نسيمى
اقبال جاودانى جان را ز در درآيد
هرگه که شرح رويت عطار پيش گيرد
کام و لبش ز معنى پر در و گوهر آيد



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید