غزل شماره ۳۰۴

غزلستان :: عطار نیشابوری :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
آفتاب رخ آشکاره کند
جگرم ز اشتياق پاره کند
از پس پرده روى بنمايد
مهر و مه را دو پيشکاره کند
شوق رويش چو روى پر از اشک
روى خورشيد پر ستاره کند
لعل دانى که چيست رخش لبش
خون خارا ز سنگ خاره کند
هر که او روى چو گلش خواهد
مدتى خار پشتواره کند
در ميان با کسى همى آيد
کان کس اول ز جان کناره کند
عاشقانى که وصل او طلبند
همه را دوع در کواره کند
بالغان در رهش چو طفل رهند
جمله را گور گاهواره کند
تا کسى روى او نداند باز
چهره مردم آشکاره کند
نور رويش ز هر دريچه چشم
چون سيه پوش شد نظاره کند
عشق او در غلط بسى فکند
چون نداند کسى چه چاره کند
نتوانيم توبه کرد ز عشق
توبه را صد هزار باره کند
شير عشقش چو پنجه بگشايد
عقل را طفل شيرخواره کند
زور يک ذره عشق چندان است
که ز هر سو جهان گذاره کند
ضربت عشق با فريد آن کرد
که ندانم که صد کتاره کند



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید