غزل شماره ۱۹۰

غزلستان :: عطار نیشابوری :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
بار دگر پير ما رخت به خمار برد
خرقه بر آتش بسوخت دست به زنار برد
دين به تزوير خويش کرد سيه رو چنانک
بر سر ميدان کفر گوى ز کفار برد
نعره رندان شنيد راه قلندر گرفت
کيش مغان تازه کرد قيمت ابرار برد
در بر ديندار دير چست قمارى بکرد
دين نود ساله را از کف ديندار برد
درد خرابات خورد ذوق مى عشق يافت
عشق برو غلبه کرد عقل به يکبار برد
چون مى تحقيق خورد در حرم کبريا
پاى طبيعت ببست دست به اسرار برد
در صف عشاق شد پيشه ورى پيشه کرد
پيشه ورى شد چنانک رونق عطار برد



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید