غزل شماره ۸۹

غزلستان :: عطار نیشابوری :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
کم شدن در کم شدن دين من است
نيستى در هستى آيين من است
حال من خود در نمى آيد به نطق
شرح حالم اشک خونين من است
کار من با خلق آمد پشت و روى
کافرين خلق نفرين من است
تا پياده مى روم در کوى دوست
سبز خنگ چرخ در زين من است
از درش گردى که آرد باد صبح
سرمه چشم جهان بين من است
چون به يک دم صد جهان از پس کنم
بنگرم گام نخستين من است
من چرا گرد جهان گردم چو دوست
در ميان جان شيرين من است
ماه رويا عشق تو گر کافرى است
اين چنين صد کافرى دين من است
گر بسوزم زآتش عشقت رواست
کآتش عشق تو تسکين من است
تا دل عطار خونين شد ز عشق
خاک بستر خشت بالين من است



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید