غزل شماره ۸۷

غزلستان :: عطار نیشابوری :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
رهى کان ره نهان اندر نهان است
چو پيدا شد عيان اندر عيان است
چه مى گويم چه پيدا و چه پنهان
که اين بالاى پيدا و نهان است
چه مى گويم چه بالا و چه پستى
که اين بيرون ازين است و از آن است
چه مى گويم چه بيرون چه درون است
که بيرون و درون گفت زبان است
چگويم آنچه هرگز کس نگفته است
چه دانم آنکه هرگز کس ندانست
گمانى چون برم چون کس نبرده است
نشانى چون دهم چون بى نشان است
مکن روباه بازى شير مردا
خموشى پيشه کن کين ره عيان است
برو از پوست بيرون آى کين کار
نه کار توست کار مغز جان است
برو عطار و ترک اين سخن گير
که اين را مستمع در لامکان است



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید