شماره ۸۸٤٤: گر آن مه در نظر بودى چه بودى

غزلستان :: خواجوی کرمانی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
گر آن مه در نظر بودى چه بودى
ورش بر ما گذر بودى چه بودى
مرا کز بيخودى از خود خبر نيست
گر او را اين خبر بودى چه بودى
اگر چون آن پرى پيکر در آفاق
پرى روى دگر بودى چه بودى
بدينسان کز نظر يکدم جدا نيست
گرش با ما نظر بودى چه بودى
مرا گويند درمان تو صبرست
دريغا صبر گر بودى چه بودى
روانم در شب هجران بفرسود
گر آنشب را سحر بودى چه بودى
مرا چون با سر زلفت سرى هست
گرم پرواى سر بودى چه بودى
چو بر بام تو باشد مرغ را راه
مرا گر بال و پر بودى چه بودى
ز خواجو سيم و زر دارى تمنا
گر او را سيم و زر بودى چه بودى



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید