شماره ٧٨٨: مرا ز هجر تو اميد زندگانى کو

غزلستان :: خواجوی کرمانی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
مرا ز هجر تو اميد زندگانى کو
در آرزوى توام لذت جوانى کو
اگر نه عمر منى رسم بيوفائى چيست
و گر زمانه نئى شرط مهربانى کو
ميان باديه غم ز تشنگى مردم
زلال مشربه عذب شادمانى کو
ز جام لعل سمن عارضان سيمين بر
مى مروق نوشين ارغوانى کو
درون مصطبه در جسم جام مينائى
ز دست يار سبک روح روح ثانى کو
ميست کاب حياتست در سياهى شب
چو خضر وقت توئى آب زندگانى کو
وجود خاکى ما پيش از آنکه کوزه کنند
بگوى فاش که آن کوزه نهانى کو
گرفت اين شب ديجورم از ستاره ملال
فروغ شعشعه شمع آسمانى کو
مگر ز درد دلم بسته شد رهش ور نى
طليعه نفس صبح کامرانى کو
صبا بگوى که تسکين جان آدم را
نسيم روضه فردوس جاودانى کو
برون ز کون و مکانست گر چه پروازم
خروش شهپر طاوس لا مکانى کو
فتاده بر دو جهان پرتو تجلى دوست
صفير بلبل بستان لن ترانى کو
چو بانگ و ناله خواجو فتاده در ره عشق
غريو دمدمه کوس کاروانى کو



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید