شماره ٦٩١: آنکه لعلش عين آب زندگانى يافتيم

غزلستان :: خواجوی کرمانی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
آنکه لعلش عين آب زندگانى يافتيم
در رهش مردن حيات جاودانى يافتيم
راستى را پيش آن قد سهى سرو روان
نارون را در مقام ناروانى يافتيم
کار ما بى آتش دل در نگيرد زانکه ما
زندگى مانند شمع از جان فشانى يافتيم
گر چه رنگ عاشقان از غم شود چون زعفران
ما همه شادى ز رنگ زعفرانى يافتيم
خسروان گر سرورى در پادشاهى مى کنند
ما سرير خسروى در پاسبانى يافتيم
اهل معنى از چه رو انکار صورت کرده اند
زانکه صورت را همه گنج معانى يافتيم
ما اگر پيرانه سر در بندگى افتاده ايم
همچو سرو آزادگى در نوجوانى يافتيم
جامه صوفى بگير و جام صافى ده که ما
دوستکامى راز جم دوستکانى يافتيم
رفتن دير مغان خواجو بهنگام صبوح
از غوانى و شراب ارغوانى يافتيم



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید