شماره ٦٥٧: اى لاله برگ خويش نظرت گلستان چشم

غزلستان :: خواجوی کرمانی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
اى لاله برگ خويش نظرت گلستان چشم
ياقوت آبدار تو قوت روان چشم
خيل خيال خال تو بيند بعينه و
در هر طرف که روى کند ديدبان چشم
دور از توام ز ديده نماند نشان وليک
برخاک درگه تو بماند نشان چشم
يکدم بياد آن لب و دندان در نثار
خالى نشد ز گوهر و لعلم دکان چشم
روز سپيد اگر نه بروى تو ديده ام
يا رب سياه باد مرا خان و مان چشم
اى بس که ما بسوزن مژگان کشيده ايم
زنجيره هاى جعد تو بر پرنيان چشم
چون مى روى کجا نشود ملک دل خراب
ما را که رود مى رود از ناودان چشم
پستان سيمگون تو با اشک لعل ما
آن نار سينه آمد و اين ناردان چشم
خواجو نگر که رسته پروين ز تاب مهر
هر صبح بيتو چون گسلد ز آسمان چشم



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید