شماره ٦٢٥: چو نام تو در نامه ئى ديده ام

غزلستان :: خواجوی کرمانی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
چو نام تو در نامه ئى ديده ام
به نامت که برديده ماليده ام
بياد زمين بوس درگاه تو
سرا پاى آن نامه بوسيده ام
ز نام تو وان نامه نامدار
سر بندگى بر نپيچيده ام
جز اين يک هنر نيست مکتوب را
و گرهست يارى من اين ديده ام
که آنها که در روى او خوانده ام
جوابى ازو باز نشنيده ام
قلم چون سر يک زبانيش نيست
از آن ناتراشيده ببريده ام
ولى اينکه بنهاد سر بر خطم
ازو راستى را پسنديده ام
زبانم چو ياراى نطقش نماند
زبانى ز نى بر تراشيده ام
بيا اى دبير ار ندارى مداد
سياهى برون آور از ديده ام
چو زلف تو شوريده شد حال من
ببخشاى برحال شوريده ام
سيه کرده ام نامه از دود دل
سيه روتر از خامه گرديده ام
چو خواجو درين رقعه از سوز عشق
بنى آتشى تيز پوشيده ام



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید