شماره ٤٥٧: اين چه بادست که از سوى چمن مى آيد

غزلستان :: خواجوی کرمانی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
اين چه بادست که از سوى چمن مى آيد
وين چه خاکست کزو بوى سمن مى آيد
اين چه انفاس روان بخش عبير افشانست
که ازو رايحه مشک ختن مى آيد
دمبدم مرغ دلم نعره برآرد ز نشاط
کان سهى سرو چمانم ز چمن مى آيد
هيچ دانيد که از بهر دل ريش اويس
کيست کز جانب يثرب بقرن مى آيد
آفتابست که از برج شرف مى تابد
يا سهيلست که از سوى يمن مى آيد
از کجا مى رسد اين رايحه مشک نسيم
کز گذارش نفسى با تن من مى آيد
يا رب اين نامه که آورد که از هر شکنش
بوى جان پرور آن عهد شکن مى آيد
بلبل آن لحظه که از غنچه سخن مى گويد
يادم از پسته آن تنگ دهن مى آيد
چو بيان مى کند از عشق حديثى خواجو
همه اجزاى وجودش بسخن مى آيد



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید