شماره ٣١٤: گر سر صحبت اين بى سر و پايت باشد

غزلستان :: خواجوی کرمانی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
گر سر صحبت اين بى سر و پايت باشد
بر سر و چشم من دلشده جايت باشد
پاى اگر بر سر من مينهى اينک سر و چشم
سرم آنجا بود ايدوست که پايت باشد
بنده چون زان تو و بنده سراخانه تست
هر زمان از چه سبب عزم سرايت باشد
بيگهست امشب و وقتى خوش و ياران سرمست
در چنين وقت تمناى کجايت باشد
چون وصالت بتضرع ز خدا خواسته ام
نروى امشب اگر ترس خدايت باشد
خواب اگر مى بردت حاجت پرسيدن نيست
تکيه فرماى هر آنجا که رضايت باشد
ور حجابى کنى از همنفسان شرم مدار
خانه خالى کنم ار زانکه هوايت باشد
ور دگر راى شرابت نبود باکى نيست
آنقدر نوش کن از باده که رايت باشد
دل بجور تو نهادم چو روا مى دارى
که روانم هدف تير بلايت باشد
گر سر وصل گدائى چو منت نيست رواست
پادشاهى تو چه پرواى گدايت باشد
گوش کن نغمه خواجو و سرائيدن مرغ
گر سر زمزمه نغمه سرايت باشد



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید