شماره ٢٧٦: خنک آن باد که برخاک خراسان گذرد

غزلستان :: خواجوی کرمانی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
خنک آن باد که برخاک خراسان گذرد
خاصه برگلشن آن سرو خرامان گذرد
واجب آنست که از حال گدا ياد کنند
هر که بر طرف سراپرده سلطان گذرد
بلبل دلشده را مژده رساند ز بهار
باد شبگير چو بر صحن گلستان گذرد
که رساند ز دل خسته جمعى پيغام
جز نسيمى که برآن زلف پريشان گذرد
هيچ در خاطر يوسف گذرد کز غم هجر
چه بلا بر سر محنت کش کنعان گذرد
خضر بر حال سکندر مگرش رحم آيد
گر دگر بر لب سرچشمه حيوان گذرد
عمر شيرين گذرانيم به تلخى ليکن
نبود عمر که بى صحبت جانان گذرد
قصه آن نتوان گفت مگر روز وصال
هر چه برخسته دلان درشب هجران گذرد
پيش طوفان سرشکم ز حيا آب شود
ابر گرينده که بر ساحل عمان گذرد
بگذشت آن مه و جان با دل ريشم مى گفت
بنگر اين عمر گرامى که بدينسان گذرد
حاجى از کعبه کجا روى بتابد خواجو
گر همه باديه بر خار مغيلان گذرد



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید