شماره ٢٧٢: پيغام بلبلان بگلستان که مى برد

غزلستان :: خواجوی کرمانی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
پيغام بلبلان بگلستان که مى برد
و احوال درد من سوى درمان که مى برد
يعقوب را ز مصر که مى آورد پيام
يا زو خبر به يوسف کنعان که مى برد
ما را خيال دوست بفرياد مى رسد
ورنى شب فراق بپايان که مى برد
مشتاق کعبه گر نکشد رنج باديه
چندين جفاى خار مغيلان که مى برد
گه گاه اگر نه بنده نوازى کند نسيم
از ما خبر بملک خراسان که مى برد
از بلبلان بيدل شوريده آگهى
جز باد صبحدم بگلستان که مى برد
گفتم مکن که باز نمايم بطعنه گفت
يرغونگر بحضرت قا آن که مى برد
در خورد خدمتش چو ندارم بضاعتى
جان ضعيف هست بجانان که مى برد
خواجو اگر چه بيش نخيزد ز دست تو
پاى ملخ بنزد سليمان که مى برد



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید