شماره ٢٦٧: خدنگ غمزه جادو چو در کمان آرد

غزلستان :: خواجوی کرمانی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
خدنگ غمزه جادو چو در کمان آرد
هزار عاشق دلخسته را بجان آرد
در آن دقيقه باريک عقل خيره شود
دلم حديث ميانش چو در ميان آرد
حلاوت سخنش کام جان کند شيرين
عبارتى ز لبش هر که در بيان آرد
از آن دو نرگس مخمور ناتوان عجبست
که تير غمزه بدينگونه در کمان آرد
اگر چو خامه سرش تا به سينه بشکافند
نه عاشقست که يک حرف بر زبان آرد
کدام قاصد فرخنده مى رود که مرا
حديثى از لب آن ماه مهربان آرد
ز راه بنده نوازى مگر نسيم صبا
ز دوستان خبرى سوى دوستان آرد
چرا حرام کند خواب بر دو ديده من
اگر نسيم سحر خواب پاسبان آرد
کسى که وصف لب و عارض کند خواجو
شکر بمصر برد گل بگلستان آرد



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید