شماره ٢٠٠: حذر کن ز يارى که ياريش نيست

غزلستان :: خواجوی کرمانی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
حذر کن ز يارى که ياريش نيست
بشودست از آنکو نگاريش نيست
چه ذوقش بود بلبل ار در چمن
گلى دارد و گلعذاريش نيست
خرد راستى را نهالى خوشست
وليکن بجز صبر باريش نيست
مبر نام مستى که شرب مدام
بود کار آنکس که کاريش نيست
مده دل بدنيا که در باغ عمر
گلى کس نبيند که خاريش نيست
نيابى بجز باده نيستى
شرابى که رنج خماريش نيست
مرا رحمت آيد بر آنکو چو من
غمى دارد و غمگساريش نيست
بدينسان که کافور او در خطت
عجب گر زعنبرغباريش نيست
به بازار او نقد قلبم درست
روانست ليکن عياريش نيست
کجا اوفتم زين ميان بر کنار
که بحر مودت کناريش نيست
اگر زانکه خواجو برى شد ز خويش
چه شد حسرت خويش باريش نيست



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید