شماره ١٥٦: اين چنين صورت گر از آب و گلست

غزلستان :: خواجوی کرمانی :: غزلیات

افزودن به مورد علاقه ها
اين چنين صورت گر از آب و گلست
چون بمعنى بنگرى جان و دلست
نرگسش خونخواره ئى بس دلرباست
سنبلش شوريده ئى بس پر دلست
هندوى زلفش سيه کارى قويست
زنگى خالش سياهى مقبلست
هر چه گفتم جز ثنايش ضايعست
هر چه جستم جز رضايش باطلست
تا برفت از چشم من بيرون نرفت
زانکه برآن روانش منزلست
خاطرم با يار ودل با کاروان
ديده بر راه و نظر بر محملست
دل کجا آرام گيرد در برم
چون مرا آرام دل مستعجلست
مى روم افتان و خيزان در پيش
گر چه ز آب ديده پايم درگلست
من ميان بحر بى پايان غريق
آنکه عيبم مى کند برساحلست
دوستان گويند خواجو صبر کن
چون کنم کز جان صبورى مشکلست



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید