شماره ٩٦

غزلستان :: عرفی شیرازی :: مثنوی

افزودن به مورد علاقه ها
پا بدامن درکش ايدل وز جهان ذلت مکش
سهو کردم ميکش و از دامنت منت مکش
لاف مردى ميزنى در انجمن با دوست باش
خويشتن را چون زنان درگوشه خلوت مکش
غمزه را بازو مرنجان زخم راضايع مکن
اينک آمد جان بلب کز کشتنم زحمت مکش
آسمانت اينکه خاکم کشته تر دامن است
آفتابست اينکه نازت ميکند منت مکش
شهره در عافيت عرفى قبولى نيست ليک
آستين غم بگير و دامن عصمت مکش



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید