شماره ٩٥

غزلستان :: عرفی شیرازی :: مثنوی

افزودن به مورد علاقه ها
هر که از خونريز من آلوده گردد دامنش
عذر ننگ اين عمل در عهده شکر ازمنش
خست از اندازه بيرون ميبرد دهر خسيس
آتشى بينم که ميگردد بگرد دامنش
در محبت زندگى را با شهادت جنگ نيست
ديده بايد که بيند خون من در گردنش
وه چه صيادى که هر صيدى که زخمى از تو يافت
سر بدنبال تو دارد تا بود جان در تنش
خلوتى کز نور شمع ما بحسن اندوده شد
کوتهى دارد کمند آفتاب از روزنش
عرفى آن تردامنى دارد که هنگام عذاب
آتش دوزخ بميرد گر فشارى دامنش



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید