نقش حقايق

غزلستان :: شهریار :: غزلیات
مشاهده برنامه «غزلیات شهریار» در فروشگاه اپل


افزودن به مورد علاقه ها
اى چشم خمارين که کشد سرمه خوابت
وى جام بلورين که خورد باده نابت
خواهم همه شب خلق به ناليدن شبگير
از خواب برآرم که نبينند به خوابت
اى شمع که با شعله دل غرقه به اشگى
يارب توچه آتش، که بشويند به آبت
اى کاخ همايون که در اقليم عقابى
يارب نفتد ولوله واى غرابت
در پيچ و خم و تابم از آن زلف خدا را
اى زلف که داد اينهمه پيچ و خم و تابت
عکسى به خلايق فکن اى نقش حقايق
تا چند بخوانيم به اوراق کتابت
اى پير خرابات چه افتاده که ديريست
در کنج خرابات نبينند خرابت
ديدى که چه غافل گذرد قافله عمر
بگذاشت به شب خوابت و بگذشت شبابت
آهسته که اشگى به وداعت بفشانيم
اى عمر که سيلت ببرد چيست شتابت
اى مطرب عشاق که در کون و مکان نيست
شورى بجز از غلغله چنگ و ربابت
در دير و حرم زخمه سنتور عبادت
حاجى به حجازت زد و راهب به رهابت
اى آه پر افشان به سوى عرش الهى
خواهم که به گردى نرسد تير شهابت
شهريست بهم يار و من يک تنه تنها
اى دل به تو باکى نه که پاکست حسابت



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل


اشعار مرتبط



نظرات نوشته شده



نظر بدهید