بر سر خاک ايرج

غزلستان :: شهریار :: غزلیات
مشاهده برنامه «غزلیات شهریار» در فروشگاه اپل


افزودن به مورد علاقه ها
ايرجا سر بدرآور که امير آمده است
چه اميرى که به عشق تو اسير آمده است
چون فرستاده سيمرغ به سهراب دلير
نوشداروست ولى حيف که دير آمده است
گوئى از چشم نظرباز تو بى پروانيست
چون غزالى به سر کشته شير آمده است
خيز غوغاى بهارست که پروانه شويم
غنچه شوخ پر از شکر و شير آمده است
روح من نيز به دنبال تو گيرد پرواز
دگر از صحبت اين دلشده سير آمده است
سر برآور ز دل خاک و ببين نسل جوان
که مريدانه به پابوسى پير آمده است
دير اگر آمده شير آمده عذرش بپذير
که دل از چشم سيه عذرپذير آمده است
گنه از دور زمان است که از چنبر او
آدمى را نه گريز و نه گزير آمده است
گوش کن ناله اين نى که چو لالاى نسيم
اشکريزان به نواى بم و زير آمده است
طبع من بلبل گلزار صفا بود و صفى
که چو مرغان بهشتى به صفير آمده است
مکتب عشق به شاگرد قديمت بسپار
شهريارى که درين شيوه شهير آمده است



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل


اشعار مرتبط



نظرات نوشته شده



نظر بدهید