شماره ١٥٥: گذار امن درين انجمن کم افتاد است

غزلستان :: بيدل دهلوی :: غزليات - بخش سوم

افزودن به مورد علاقه ها
گذار امن درين انجمن کم افتاد است
بخانه ئى که توئى سقف آن خم افتاد است
زسعى اگر همه ناخن شوى چه خواهى کرد
گره برشته تدبير محکم افتاد است
مگر بسجده توان پيش برد ناز غرور
که همچو شمع سرازپا مقدم افتاد است
جهان تلاش لگدکوب يکدگر دارد
چو سبحه قافله ها در پى هم افتاد است
ازين قيامت طوفان نفس مگوى و مپرس
کجاست آدمى آتش بعالم افتاد است
مباد زان لب خامش سوال بوسه کنى
غرور تيغ تغافل تنک دم افتاد است
فناست آنچه زعلم و عيان بجلوه رسيد
هنوز صورت انجام مبهم افتاد است
زنقش پا بجبين وارسيد و نوحه کنيد
نگين ماست که يکسر زخاتم افتاد است
يکيست پست و بلند بناى هستى ما
بخاک سايه نقش قدم کم افتاد است
سراغ وحشت فرصت زاشک ما گيريد
سحر زباغ گذشته است شبنم افتاد است
صبا درين چمن از غنچها نقاب مدر
سر همه بگريبان ماتم افتاد است
کباب آتش بيدرديم مکن يارب
بحق ديده (بيدل) که بى نم افتاد است



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید