شماره ١٥٤: کتاب عافيتى قيل و قال باب تو نيست

غزلستان :: بيدل دهلوی :: غزليات - بخش سوم

افزودن به مورد علاقه ها
کتاب عافيتى قيل و قال باب تو نيست
ببند لب که جز اين نقطه انتخاب تو نيست
برون دل نتوان يافت هر چه خواهى يافت
کدام گنج که در خانه خراب تو نيست
سپند مجمر تسليم قانع از ليست
بس است ناله اگر اشک با کباب تو نيست
اگر تو لب نگشائى زانفعال طلب
جهان بغير دعاهاى مستجاب تو نيست
نفس چو صبح غنيمت شمار موهوميست
زمان اگر همه پيريست جز شباب تو نيست
بداغ منت احسانم اى فلک منشان
دماغ سوخته را تاب ماهتاب تو نيست
چه آسمان چه زمين انفعال روپوشيست
تو گر پرى شوى اين شيشها حجاب تو نيست
بجلوه تو ازل تا ابد جهان عدم است
در آفتاب قيامت هم آفتاب تو نيست
کجا بريم خيالات پوچ علم و عمل
بعالمى که توئى هيچ چيز باب تو نيست
زدل معامله عين و غير پرسيدم
زبان گزيد که جز شبهه حساب تو نيست
گل بهار و خزان ظهور يکرنگ است
تو هم ببال که جز باد در حباب تو نيست
مقيم خانه زينى چو شمع آگه باش
که پا بهر چه نهى جز سرت رکاب تو نيست
سلامت سر مژگان خويش بايد خواست
بزير سايه ديوار غيرخواب تو نيست
در آتشيم زبى انفعاليت (بيدل)
که ميگدازى و چون شيشه نم در آب تو نيست



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید