قصیده شماره ۴۲

غزلستان :: پروین اعتصامی :: قصیده ها
مشاهده برنامه «پروین اعتصامی» در فروشگاه اپل


افزودن به مورد علاقه ها
همى با عقل در چون و چرائى
همى پوينده در راه خطائى
همى کار تو کار ناستوده است
همى کردار بد را ميستائى
گرفتار عقاب آرزوئى
اسير پنجه باز هوائى
کمين گاه پلنگ است اين چراگاه
تو همچون بره غافل در چرائى
سرانجام، اژدهاى تست گيتى
تو آخر طعمه اين اژدهائى
ازو بيگانه شو، کاين آشنا کش
ندارد هيچ پاس آشنائى
جهان همچون درختست و تو بارش
بيفتى چون در آن ديرى بپائى
ازين درياى بى کنه و کرانه
نخواهى يافتن هرگز رهائى
ز تير آموز اکنون راستکارى
که مانند کمان فردا دوتائى
بترک حرص گوى و پارسا شو
که خوش نبود طمع با پارسائى
چه حاصل از سر بى فکرت و راى
چه سود از ديده بى روشنائى
نهنگ ناشتا شد نفس، پروين
ببايد کشتنش از ناشتائى



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید