باب دوم در معاش و احوال آخرت و در آن چند سخنست اول در جد و جهد و توجه اصلى

غزلستان :: اوحدی مراغه‌ای :: جام جم

افزودن به مورد علاقه ها
طالبي، ترک سرورى کن و جاه
رخ به هر مشکلى مپيچ ز راه
در سماوات کن به فکرت سير
روح پيوند شو به عالم خير
ياد ارواح پاک ورزش کن
خويشتن را بلند ارزش کن
منزل خود بلند ساز اين جا
خويش را ارجمند ساز اينجا
تا چو باشد توجهت به فلک
در رکابت روند جن و ملک
بدر آر از گل طبيعت پاى
تا کنى در ميان جنت جاى
روح را رفرف و براق اينست
عقل را راى و اتفاق اينست
راه نارفته کى رسى جايي؟
جاى ناديده چون نهى پايي؟
در گذار تو هر هوس داميست
از حيات تو هر نفس گاميست
دو جهانى بدين صغيرى تو
تا ترا مختصر نگيرى تو
اين چنين آلتى مجازى نيست
وين چنين حالتى به بازى نيست
ترک ياران خويشتن دادى
رشته جان به دست تن دادى
تن به جاه و مال چست شود
دين به علم و عمل درست شود
تا تو گرد کلاه و سر گردى
کى بدان رسته راهبر گردي؟
داغ ايمان به روى جان درکش
علم دين بر آسمان برکش
پشت بر خاکدان فانى کن
روى در عالم معانى کن
زنده اى شو به جان معرفتش
تا برآيى به حيله و صفتش
نفس قدسى چو کامياب شود
کار بر منهج صواب شود
رنج نايافتن ز هستى تست
وز بلندى که عين پستى تست
چند و چند از گريز و ناخلفي؟
هم پديدست حد خوش علفى
تا بکى شرمسار بايد بود؟
مدتى هم به کار بايد بود
اين چنين کارخانه اى در دست
تو چنان خفته خوش، چه عذرت هست؟
کارت از کاهلى نيايد راست
بعد ازين عذر رفته بايد خواست
گر چه بر خويش بد پسنديدى
نتوان رفت راه نوميدى
منشان ديگ جستجو از جوش
تا رگى هست در تنت ميکوش
واقفي، بر در مجاز مگرد
رخ نهادى به تير باز مگرد
گر چه آهسته خر هميرانى
هم به جايى رسي، چه ميداني؟



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید